مثلا در همین موسیقی ما ژانرها و گونههایی را داریم که یک موزیسین میتواند با اتکا بر اندوختههای خودش و همراهی یک تهیه کننده، آلبومی تولید کند و به بازار بدهد. اما نوع دیگری از هنرها وجود دارد که در اغلب نقاط دنیا، دولتها روی آن سرمایهگذاری میکنند. خیلی از تئاترها و فیلمها و موسیقیها هستند که از حمایت دولت بهرهمندند، چون برگشت سرمایه در کار نیست و هزینه تولیدشان بالاست.
آثار موسیقایی بزرگ به خصوص آثاری که در فرم سمفونی ساخته میشوند،نه فقط در ایران بلکه در تمام نقاط جهان سفارش داده میشود. بیشتر کارهای بتهوون سفارشی است، منتها شاید در آلمان آن سالها، این همه نهاد وجود نداشته است. حالا در ایران به خاطر وجود نهادهای متعدد آثار بیشتری هم سفارش داده میشود؛ مثلا امکان دارد بنیاد مستضعفان فیلم هم تولید کند(یعنی سفارش ساخت فیلم بدهد).
معمولا روی کسانی سرمایهگذاری میشود که آثارشان شنیده شده باشد و مردم از آن آثار خوششان آمده باشد. در هر جایی از دنیا وقتی یک نفر به اشتهار میرسد، دلیلش استقبال مردم از آثار اوست و همین باعث میشود که یک نهاد یا ارگانی بیاید و به او پیشنهاد ساخت یک اثر بدهد. از سوی دیگر ساخت و تولید آثار بزرگ در کشور ما به هیچ وجه نمیتواند به عهده بخش خصوصی باشد، چون امکانپذیر نیست.
بنابراین ما باید نهادهایی را که دست به حمایت از تولید آثار بزرگ میزنند تشویق کنیم. این به نفع موسیقی و آهنگساز است، چرا که اگر این کار را هم نکنند، بیکار میمانند. همه آهنگسازها که دوست ندارند ترانهسازی کنند، خیلیها هم هستند که میخواهند آثار و قطعات بزرگ بنویسند.
در فرهنگ ما معمولا هر پدیده و هر اتفاقی به شکلی درست تعبیر نمیشود و هر چیز جور دیگری دیده میشود. همین که یک هنرمند از سوی یک ارگان یا نهادی سفارش میگیرد تا چیزی بسازد، هزاران برچسب به او زده شده و حرف و حدیثهای فراوانی درباره او زده میشود.
اوایل انقلاب برای ساخت موسیقی فیلمهایی که ضرباهنگ بالایی داشت و اغلب با محوریت جبهه و جنگ بود به من مراجعه میکردند. بعد از مدتی همه میگفتند انتظامی اکشن کار است، در حالی که این برچسب درستی نبود، چون برای کسی که موسیقی را میشناسد، این چیزها فرقی نمیکند.
وقتی سمفونی انقلاب به من پیشنهاد شد من مشغول ساخت اثر دیگری بودم و نمیتوانستم قبول کنم. اما خلاصه مقداری از آن را ساختم و دیدم خبری نشد. پارتیتورها را کنار گذاشتم و رفتم سراغ کار دیگری. دوباره ناگهان به من مراجعه کردند و جویا شدند که بفهمند چقدر از سمفونی مانده است.
دوباره شروع کردم و طرحهایی داده شد که براساس آهنگهای بعد از انقلاب و شعارهای آن سالها موسیقی ساخته شود. من قبول نکردم چون میخواستم یک کار مستقل انجام دهم.
مردم هم آن ملودیها را هزار بار شنیده بودند و من دوست داشتم کار مستقل انجام بدهم. پس سفارش، همیشه لحاظ کردن سلایق سفارش دهنده نیست. من فکر میکنم بخش عمدهای از این نگاه که چرا موسیقی سفارشی، خوب نیست، مربوط به خانواده موسیقی است. به عنوان مثال همین کار (سمفونی انقلاب) را چند نفر طرح زدهاند و به ارشاد بردهاند اما مورد نظر قرار نگرفتهاند.
فراموش نکنید که وقتی پای ساخت چنین آثاری به میان میآید، سفارش دهنده سراغ کسی میرود که کارنامه قابل توجهی داشته باشد. من که سراغ سفارش نمیروم، این پرونده و کارنامه من است که موجب میشود سفارش دهنده سراغ من بیاید.